«ابتکار» از لزوم ادامه کمک‌رسانی تا حل مشکلات زلزله‌زدگان کرمانشاه گزارش می‏دهد زلزله همچنان ادامه دارد!

آسو محمدی
درست 9روز از وقتی که زمین دهان باز کرد، هزاران نفر از مردم غرب کشور آواره شدند و جان بسیاری در خاک آرام گرفت، می‌گذرد.
کرمانشاه روزهای تلخ‏تری در پیش دارد. هواشناسی اعلام کرده: «ابرهای باران‌زا در راه کرمانشاه‌ هستند» و هوای این استان در روزهای آینده بارانی می‏شود. اکنون جدا از خورد و خوراک و امکانات اولیه، داشتن خانه‌ای موقت، بیش از همه مورد احتیاج زلزله‌زده‌هاست. این در حالی است که بخشی از مردم حتی یک چادر هم برای سرپناه ندارند و پتو هم برای فرار از سرمای خشن دشت‏های کرمانشاه کافی نیست. این وضعیت، شرایط زندگی را برای مردمی که هنوز خانه ندارند و در مکانی موقت هم اسکان داده نشده‏اند، سخت کرده است. در این مدت با کمک‏های مردمی و سازمان‌های دولتی بسیاری از امکانات اولیه مورد نیاز آسیب‏دیدگان تامین شده است اما به نظر می‏رسد با نزدیک شدن به روزهای سرد نیازهای جدتری مطرح است.
دیوارهایی که بار غم را به دوش می‌کشند


با یکی از کامیون‏های حامل کمک‏های مردمی از تهران راهی کرمانشاه می‏شوم. مسیر پر از وانت، نیسان و کامیون‏‏هایی است که از اقصی نقاط کشور به سمت این استان در حال حرکت هستند. ساعت 9صبح وارد کرمانشاه و از آنجا راهی شهرستان اسلام‏آبادغرب می‌شوم. میدان‏ها و خیابان‏های شهر پر از ماشین‌هایی است که اقلام و کالاهای مردمی را برای زلزله‏زدگان آورده‏اند. با یک «ان‏جی‏او» همراه می‏شوم تا برای کمک‏رسانی به روستاهای جوب‏خاتون، آب‏باریک، سراب گرم و زرین‏جوب برویم.
زندگی با همه سختی در میان خرابه‌های مناطق زلزله‌زده جریان دارد البته به گونه‌ای دیگر؛ دیوارهای ترک‌خورده شهر و روستا، بار غم اعلامیه‌های فوت جان‌باختگان زلزله را به دوش می‌کشند. آدم‌ها می‌آیند و می‌روند چه آنهایی که کمک می‌خواهند و چه آنهایی که کمک‏رسان هستند. خانواده قربانیان با گذشت بیش از یک هفته از این حادثه، مرگ عزیزان‏شان را به سوگ نشسته‌اند. اگرچه هنوز هم ترس از زلزله مثل خوره روح آدم‌های اینجا را می‌خورد. مردم مناطق زلزله‏زده به استقبال از کمک‌های مردمی و هموطنان نوع‏دوست‏شان آمده و با نصب بنر، پلاکارد و همچنین پذیرایی و مهمان‏نوازی از هموطنان خود قدردانی می‏کنند.
توزیع نامناسب، انبار وسایل در چادرها
حوالی بعدازظهر همراه با همان کاروان به روستای جوب‏خاتون می‏روم. بسیاری از کشاورزان شخم‏زدن زمین‌های خود را آغاز کرده و تراکتورها در مزارع دود هوا می‏کنند. مردم مشغول آواربرداری هستند. «در حال حاضر کانکس‌های اسکان موقت و کانکس‌های حمام و توالت از اقلام موردنیاز مردم است. پوشش پلاستیکی و ضدآب برای پوشاندن روی چادرها از دیگر وسایل موردنیاز زلزله‏زدگان است. وسایل گرمایشی نیز از مواردی است که مردم به آن احتیاج دارند.» اینها را «ناصر» 34ساله به «ابتکار» می‏گوید. او توضیح می‏دهد: «برخی اقلام بهداشتی به وفور یافت می شوند تا جایی که حتی زیر پا لگد می‌شوند و کمبود برخی دیگر مردم را عاصی و کلافه می‌کند. نان‌ها به شکل فجیعی خشک شده یا کپک ‌زده‌اند و کوهی از آب معدنی‌های مازاد در جای‌جای شهر به چشم می‌خورند. خیل عظیم کمک‏های مردم رسیده و از نظر غذا، آب معدنی، نان و کنسرو تا حدودی بی‏نیاز هستیم اما نبود چادرهای برزنتی، وسایل گرمایشی، لوازم بهداشتی و دارو بسیار محسوس است.» «ناصر» اضافه می‏کند: «برخی از هموطنان لباس‌های استفاده شده خود را به این مناطق ارسال کرده‌اند. این اقدام اگرچه نوع‏دوستی این عزیزان را نشان می‌دهد اما برای زلزله‏زدگان قابل استفاده نیست و بسیاری از این لباس‌ها یا در حاشیه خیابان رها شده یا توسط مسئولان شهرداری جمع‌آوری می‌شوند. از طرف دیگر، توزیع نامناسب کمک‏ها باعث انبار شدن وسایل در چادرها شده است.»
از سوی دیگر، در روزهای نخست پس از حادثه، بی‏نظمی در اختصاص کمک‏ها شاید تا حدودی قابل چشم‌پوشی است اما اکنون نمی‏توان آن را توجیه کرد و تهیه لیستی از خانواده‏های گرفتار به تفکیک تعداد اعضا و نوع نیازهای آنان با درج روستا و محله‏ای که در آن سکونت دارند موجب خاتمه این بی‏نظمی‏ها خواهد شد که تا حدودی این امر در مناطق شهری شروع شده اما در مناطق روستایی همچنان این وضعیت حاکم است. نکته‏ای که «سیامک» به‌عنوان یکی از فعالان مدنی به آن اشاره می‏کند و به «ابتکار» می‏گوید: «هماهنگی «ان‏جی‏او»های کوچک با همدیگر و تشکیل یک شبکه بزرگ از فعالان این حوزه که بتوانند به صورت تخصصی‏تر کار را پیش ببرند، ضروری است. آنها می‏توانند با خوانشی بر تجارب زلزله‏های گذشته نیازسنجی را انجام دهند چراکه امدادرسانی کار تخصصی است و باید مرحله به مرحله پیش برود. از طرفی چون مردم به این سازمان‏های مردم نهاد بیشتر تمایل دارند ناچار هستیم به آنها اعتماد کنیم. تشکیل «ان‏جی‏او»های بزرگتر می‏تواند نیازها را دسته‏بندی و از بی‏نظمی و توزیع نامناسب جلوگیری کند.»
استحمام با بطری‏های آب معدنی
چند کیلومتر بالاتر از روستای جوب‏خاتون، جایی که دیگر جاده در میان کوه‌ها گم می‌شود، روستای آب‏باریک در دامنه کوه جا خوش کرده است. از جاده اصلی با یک پل باریک فلزی وارد روستا می‌شوم. «فاطمه» زن میانسالی است که همراه 2دخترش در چادر زندگی می‏کند. او به «ابتکار» می‏گوید: «وقتی زلزله آمد، همه بچه‏هایم را جمع کردم و به سرعت از خانه خارج شدیم. پشت سر ما خانه خراب شد. اگر چند لحظه دیرتر جنبیده بودیم، حالا رخت سیاه تن ما بود.» این زن تعدادی از اقوامش را در این زلزله از دست داده است. او می‌گوید: «6نفر از فامیل‏های ما در این زلزله کشته شدند. شوهر و دخترش هم الان در بیمارستان بستری هستند.» او درباره مشکلات‌‏شان این‌گونه توضیح می‌دهد: «عدم دسترسی به آب سالم و طولانی شدن فاصله استحمام، سلامت ما را با خطر مواجه کرده، به‏تدریج پوست دست‏ها و صورت مردم ترک برداشته که این نیاز به دارو و پمادهای لازم دارد. به‏دلیل قطعی آب و چندین روز زندگی در چادر، مردم چاره‌ای جز استفاده از بطری‏های آب معدنی برای استحمام ندارند. از این جهت قرار دادن تانکرهای آب در نزدیکی چادرها می‌تواند شست‌وشوی وسایل و استحمام آنها را تسهیل کند و البته موجب صرفه‏جویی در مصرف آب شود.»
ارتش سنگ‌ تمام گذاشت
از این مادر که خداحافظی می‌کنم در میانه راه چشمم به مدرسه‌ای می‌افتد که حالا حیاط آن جایی برای زندگی مردم شده است. با اینکه وزیر آموزش‌وپرورش در بازدیدی که از مناطق زلزله‏زده داشته، حکم تخلیه بعضی از آنها را داده اما در حیاط این مدرسه تخریب شده چادری برپا شده است. پیرمردی بساط آتش و قابلمه‏اش به راه است. از دور دست‏ها صدای گرگ‏ها به گوش می‏رسد. این پیرمرد سرایدار مدرسه بوده و خانه‌اش به‌طور کامل ویران شده و او هم مثل خیلی‌ها جایی برای زندگی ندارد. بابای مدرسه به «ابتکار» می‌گوید: «کلاس‌ها کاملا تخریب شده است و دیگر نمی‌شود مکانی برای تحصیل بچه‌ها باشد.» به گفته او، «ارتش در این مدت کمک زیادی کرده است، آنها سنگ‌تمام گذاشتند. مردم هم از سراسر کشور خیلی زحمت کشیدند اما ما فعلا باید در چادر سر کنیم تا ببینیم خدا چه می‌خواهد.» پیرمرد به تلف شدن دام‏هایش هم که تنها دارایی او بودند اشاره می‏کند و می‏گوید: «خانه ما نصف و نیمه مانده اما همه دام‌های‏مان از بین رفته است. درآمد ما از راه دامداری بود. ما از دولت می‌خواهیم که به ما وام بلاعوض بدهد. این خرابه‌ها همه زندگی ماست. در برخی از روستاها غذای دام‌ها از بین رفته یا غذای کافی برای آنها وجود ندارد. دام‏ها به دلیل ترس به طویله برنمی‏گردند و روستاییان مجبور به نگهداری احشام خود در فضای باز هستند، این نگرانی وجود دارد که سرمای پیش‏رو باعث تلف شدن آنها شود.»
پدرم دیگر نفس نمی‌کشید
آفتاب پایین می‏آید و هوا تاریک می‏شود. ناله‏ها و شیون‏های شبانه زنان در غم از دست دادن عزیزان‏شان از داخل سیاه چادر، در میان خرابه‌ها و از کنج دیوارهای فروریخته به وسعت این دشت در هوا می‌پیچد و در آسمان شب گم می‌شود. حال مردان روستا هم بهتر از زنان نیست، چهره‌های درهم فرورفته‌شان از سرگردانی و بلاتکلیفی آنها حکایت دارد. حالا چند روزی است که تنها و حیران بین آوارها، حاصل یک عمر زندگی را جست‌وجو می‌کنند؛ زندگی‌ای که آوار آن را با خود برد. زن، فرزندان و سرنوشت آنها نگرانی این روزهای مردان این دشت است. «سمیه» دختر 18ساله‌ای است که پدرش را در این زلزله از دست داده، او اهل روستای زرین‏جوب است. او از آوار شدن ناگهانی زلزله و بلایی که بر سر خانواده‏اش آمد، به «ابتکار» می‌گوید: «در خانه نشسته بودیم. ناگهان صدای عجیبی از زمین بلند شد، دیوار خانه تکان می‌خورد، پدرم فریاد زد: «بروید بیرون» اما ما نمی‌توانستیم روی پایمان بایستم. زمین به‏شدت می‌لرزید. به هر زحمتی بود، خودم را از خانه به بیرون انداختم. وقتی به خودم آمدم، پشت‌سر را که نگاه کردم، دیدم سقف خانه خراب و همه جا تاریک شده و کل روستا را سکوت گرفته است.» «سمیه» درحالی که اشک‏هایش را از گونه‏هایش پاک می‏کند، ادامه می‏دهد:«هر چقدر پدر را صدا کردم، هیچ صدایی نشنیدم. کم‌کم صدای جیغ و شیون اهالی روستا بلند شد. محمد یکی از همسایه‌ها به سراغ من آمد. به او التماس کردم که پدرم اینجا زیر آوار گیر کرده است. او همراه با چند نفر دیگر با بیل و کلنگ آمدند و بعد از حدود یک‌ساعت پدرم را از زیر آوار بیرون کشیدند اما او دیگر نفس نمی‌کشید.»
با اندوهی جانکاه از توصیف سمیه و خانواده‌اش از شب حادثه، راهی خروجی روستا می‌شوم. در مسیر با دیدن عمق خرابی خانه‌ها، بیمارستان‌ها، مدرسه‌ها و به‌هم‌ریختگی زندگی‌ خانواده‌ها و وقفه در ادامه کار و بار و بسیاری مشکلات ناشی از این زلزله باعث می‌شود به این فکر کنم که نباید زلزله‌زدگان را حتی با گذشت چند ماه فراموش کرد، نباید امدادها به یک هفته و یک ماه خلاصه شود، نباید آنها به فراموشی سپرده شوند. آنها نه‌تنها خانه و اعضای خانواده‌شان را از دست داده‌اند که به لحاظ روحی و روانی آسیب جدی دیده‌اند و نیاز به کمک و همراهی دارند. در واقع، به نظر می‌رسد باید کمک‌های نقدی، غیرنقدی، فرهنگی و امدادی ماه‌ها و حتی سال‌ها با برنامه‌ریزی مناسب و با حضور انجمن‌های مردمی و سازمان‌های دولتی ادامه پیدا کند تا مردم را از پریشان حالی و درماندگی برهاند در غیراین‌صورت اسکان موقت مردم آسیب‌دیده طولانی‌تر از این خواهد شد. آنچه که معلوم است فاجعه بزرگی رخ داده و اثرات ناگوار آن نه‌تنها در ظاهر که در دل‌ها نیز تا سال‌ها باقی خواهد ماند.
سایر اخبار این روزنامه
رئیس قوه قضائیه: نباید با دست خود، افراد را به سمت گسترش مفاسد سوق دهیم « ابتکار» از اشتیاق آژانس‌های مسافرتی برای برگزاری تورهای کمک رسانی گزارش می دهد حسن غفوری فرد در گفت‌وگو با «ابتکار» با اشاره به دلایل شکست اصولگرایان در انتخابات جلال خوشچهره سعودی‌ها به در بسته می‌زنند «ابتکار» از لزوم ادامه کمک‌رسانی تا حل مشکلات زلزله‌زدگان کرمانشاه گزارش می‏دهد زلزله همچنان ادامه دارد! بررسی تاثیر آثار هنری شهری در تربیت ذهن هنری کودکان وقتی مجسمه‌های شهری، معلم می‌شوند گزارش‌«ابتکار»‌از حمایت 405 نفر از اهالی فرهنگ در کمپین‌«بد سرپرست تنهاتر است» فریاد هنرمندان برسر خشونت علیه کودکان سومین دور گفت و گوهای سطح بالای ایران و اتحادیه اروپای در تهران برگزار شد پیوندهای مشترک در فصل بازی‌های دوگانه «ابتکار» از احتمالات و سرنوشت رئیس دولت دهم گزارش می‌دهد پایانی باز برای احمدی نژاد حضرت آیت الله خامنه‌ای در دیدار با مردم زلزله زده کرمانشاه: با یکایک دل‌های داغدار شما همدردم اختلال در مدیریت بحران در نبود سواد رسانه‌ای معاون پارلمانی رئیس‌جمهوری: لایحه جدیدی برای تغییر ساختار دولت ارائه نشده است زلزله 3/5 ریشتری در حوالی ایلام